تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5523
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 6382
بازدید ماه : 59660
بازدید کل : 10451415
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 6 / 12 / 1395

نتیجه تصویری برای پرسش وپاسخ

خطر حاكميت يزيد
پرسش 20. مقصود امام حسين عليه السلام از گفتن استرجاع «انالله و انا اليه راجعون» چه بود؟ چرا امام حسين عليه السلام فرمودند با حاكميت يزيد ديگر بايد فاتحه اسلام را خواند؟
خطرى كه امام حسين عليه السلام از آن ياد كردند، خطر ارتجاع است. اين خطر از تمام مخاطراتى كه در آن روز جامعه مسلمانان را تهديد مى كرد، مهم تر و شكننده تر بود. عفريت ارتجاع، بازگشت به عصر شرك و بت پرستى و جاهليت، اندك اندك قيافه منحوس و مهيب خود را نشان مى داد.
زور سرنيزه بنى اميه، نقشه هاى وسيع آنها را در سست كردن مبانى دينى جامعه و الغاى نظامات اسلامى و تحقير شعائر دينى، اجرا مى كرد.
جهان اسلام ـ مخصوصاً مراكز حساس و شهرهايى كه رجال بزرگ و شخصيت هاى اسلامى در آن ساكن بودند مثل مكه، مدينه، كوفه و بصره ـ در سكوت مرگ بار و خفقان شديد فرورفته بود. شدت ستمگرى فرماندارانى مانند زياد، سمره، مغيره و بى باكى آنها از كشتن انسان هاى بى گناه، جرح و ضرب و
شكنجه، پرونده سازى و هتك حرمت مسلمانان، جامعه را مرعوب و مأيوس ساخته بود. امويان تصميم داشتند كه معنويت اسلام و طبقات دين دار و ملتزم به آداب و شعائر دين را ـ كه مورد احترام مردم بود ـ بكوبند و از ميان بردارند.
علائلى مى گويد: «در نزد متفكران اسلامى ثابت است كه بنى اميه، جرثومه فساد بودند و تجديد زندگى عصر جاهليت با تمام مراسم و رنگ هايش، جزو طبيعت آنها بود».[19]
سبط ابن جوزى مى گويد: «جدم در كتاب تبصره گفته است: همانا حسين به سوى آن قوم رفت، براى اينكه ديد شريعت محو شده است. پس در استوار ساختن پايه هاى آن كوشش كرد».[20]
اگر دست يزد در اجراى نقشه هاى خائنانه بنى اميه بازگذاشته مى شد ـ همان طور كه معاويه مى خواست ـ اذان و شهادت به توحيد و رسالت ترك مى شد و از اسلام اسمى باقى نمى ماند و اگر هم اسمى مى ماند، مسماى آن طريقه بنى اميه و روش و اعمال يزيد بود.
اگر خلافت يزيد با عكس العمل شديدى در جامعه اسلام مواجه نمى گشت، او به سِمَت جانشينى پيغمبر صلى الله عليه و آله پذيرفته مى شد و مملكت اسلام كانون معاصى، فحشا، قمار، شراب، رقص، غنا، سگ بازى و نابكارى مى گرديد؛ زيرا جامعه از اميران و سران خود پيروى مى كنند و كارهاى آنها را سرمشق قرار مى دهند.
از اين رو لازم بود براى حفظ اسلام و دفع خطر ارتجاع نسبت به روش يزيد، جنبش و نهضتى آغاز شود كه عموم مردم، بدانند كه سران سياسى بنى اميه از برنامه هاى اسلامى تبعيت نمى كنند.
علاوه بر اين بايد احساسات دينى مردم را بر ضد آنان بيدار ساخت تا در
مخالفت با آنها، سرسختى نشان داده و نسبت به كارها و برنامه هايى كه مطرح مى كنند، بدبين باشند و آنها را خائن و دشمن اسلام بشناسند.
قيام سيدالشهدا عليه السلام براى اين دو منظور لازم و واجب بود؛ يعنى، لازم بود كه هم پرده از روى كار بنى اميه بردارد و آنها را به جوامع اسلامى معرفى نمايد و هم احساسات دينى مردم را عليه امويان بسيج كند و عواطف جامعه را به سوى خاندان پيغمبر و اهل بيت عليهم السلام جلب نمايد و شعائر اسلام پابرجا بماند.
شدت قساوت دشمن نيز او را از جهاد در راه خدا باز نداشت؛ زيرا او مجاهدى بود كه به امر خدا قيام كرد و برايش تفاوت نداشت كه به ظاهر مغلوب باشد يا منصور؟ چون هر دو حال برايش شرافت بود: «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ»[21]
پس او در راه خدا و حق شهيد شد و كشندگانش به لعنت خدا و تمام ملائكه و مردم گرفتار شدند و او به بزرگ ترين درجات در نزد خدايش نائل آمد.[22]

اتمام حجت در كربلا
پرسش 21. معناى اتمام حجت در صحنه كربلا و امثال آن يعنى چه؟«عليهاالسلامقدس سرهماصلى الله عليه و آلهعليه السلامعليه السلام»
در نهضت عاشورا، امام حسين عليه السلام يك سرى شيوه ها و تاكتيك هاى تبليغى داشت تا بدين وسيله مردم را از حقيقت آگاه سازد. اين روش هاى تبليغى هم مايه ماندگارى نهضت و مصونيت چهره آن از انحرافات و كژانديشى ها بود و هم عاملى روحيه بخش در ياران و ايجاد تزلزل در انگيزه سپاه كوفه بود. و هم موجب
رسوايى يا خنثى شدن تبليغات دشمن شد. يكى از اين روشها «اتمام حجت»بود. امام حسين عليه السلامبا اين روش، راه هر گونه عذر، بهانه، توجيه و تأويل را بر روى دشمنان بسته و زمينه را براى پيوستن افراد به جبهه حق فراهم مى ساخت و انسان هاى ناآگاه را از دشمنى با آن حضرت بر حذر مى داشت.
«
اتمام حجت» شيوه اى براى احيا و ترويج فرهنگ گفت و گو تلقى مى شد؛ روشى كه حضرت ابا عبدالله عليه السلام از سنت نبوى و علوى الهام گرفته بود. آن حضرت به وضوح مشاهده مى كرد كه فرهنگ دعوت، تبليغ و ارشاد، فراموش و خشونت، زور و ارعاب جايگزين منطق، مشورت و مناظره شده است. از اين رو همواره كوشش مى كرد تا با احتجاج ها و اتمام حجت هاى خويش، اهميت و پايبندى به اصل مذاكره را به عنوان يك سنت حسنه به مردم خاطر نشان سازد.
آن حضرت در يكى از اتمام حجت هاى خود مى فرمايد:
«
آيا من پسر دختر پيامبر شما، فرزند پسر عموى او كه نخستين مسلمان بود نيستم؟ آيا حمزه سيدالشهداء و جعفر طيار عموهاى من نيستند؟ آيا سخن پيامبر خدا به شما نرسيده كه فرمود: اين دو تن سرور جوانان اهل بهشتند؟ اگر شما مرا دروغ گو مى پنداريد از كسانى چون جابر بن عبدالله انصارى، ابا سعيد خدرى، سهل بن سعد ساعدى، زيد بن ارقم وانس بن مالك بپرسيد!
آيا من كسى از شما را كشته ام كه به خونخواهى برخاسته ايد؟ يا مالى از شما نابود كرده ام كه تقاص مى كنيد يا زخمى بر كسى زده ام كه قصاص مى نماييد؟
آنها هيچ نگفتند: آن گاه امام فرياد زد: «اى شبث بن ربعى! اى حجار بن ابجر! اى قيس بن اشعث! اى يزيد بن حارث! آيا شما ننوشتيد كه ميوه هاى اينجا رسيده، باغ ها سرسبز شده و اينك بشتاب كه به سوى لشكرى آماده مى آيى؟ نه به خدا هرگز مانند مردمان دون و پست، دست بيعت نمى سپارم و مانند بردگان فرار نمى كنم.»[23]

امام عليه السلام با چنين جملاتى، به عدم تنافى منطق گفتمان با اصول گرايى و ذلت ناپذيرى تأكيد مى ورزد البته اين سيرت از سوى پيروان وى نيز پيگيرى مى شد؛ چنان كه عباس بن على، زهير بن قين و حبيب بن مظاهر در مواضع گوناگون، با دشمن خونخوار به گفت و گو پرداخته و اتمام حجت مى كردند.[24]

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: خطر حاكميت يزيد
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی